شانه بزن
فصل گیسوها
فصل ریختن روی شانه ها
روی پیشانی
ردیف به ردیف کنار زدن
ردیف به ردیف
از روبه رو
از پشت چشم
از بنا گوش
هزار ستون از جنس انگشت و خون
بگو کدام گزینه صحیح است؟
1)آیا امکان عبور از حوالی خیابان خسروی، اشک آور نیست؟
2)آیا معاشقه ی سطل های سیاه و آتش، اشک آور نیست؟
3) آیا 18 ثانیه فیلم با موبایل، اشک آور نیست؟
وقتی تو شانه می زدی
ما تفاله ی سرب را از شقیقه ات پاک می کردیم
با سرودی تحت مراقبت های ویژه
از حلقِ خیابان تا سرخ نایِ کوچه ها
ماسک هایی که افسانه ی مدوسا را لب می زدند
شانه بزن!
شانه بزن!
پس کوچه ها را
پشت سرم دمب اسبی کن
یورتمه برو
به سمت دریچه ای در شقیقه ام
پلانی بریده بریده در مغز
به سبکِ دوربین روی دست
قدم های کج و کوله
از آرواره تا مقعد
به روایتِ ضربِ چسب ها روی پنجره
هنوز تقلید همان حادثه
با زبان کوچک
با زبان وضوح
با زبان دوسالگی میان 3 میلیون سکوتِ هولناک
اتفاقی لای تارهایِ عمودِ سیاهِ بیسیم چیِ جزیره ی مجنون
عبور جانکاهِ ماشین برجمعیتِ تنِ یک زن
همدیگر را نمی شناختیم ولی
به مرگِ هم وفادار بودیم
در تقاطع شلوغِ کفخون و سینما سپیده
حرکتِ زیگزاگ یاخته ها در بهارستان
فرود آرام یک نقطه از بالای پل عابر
پشت بامِ کار گذاشته در حنجره
مادرم موهایش را با دنده های درشت تقویم تاریخ شانه زد
سلام صبح بخیر!
شَتَک آژیر قرمز روی لب هاش
به نخ کشیدنِ تیرهای هوایی در پناهگاه
به یاد جان کندنِ پشت جبهه ها
به یاد عکسِ امیر حاج امینی
قطره ی قرمزِ بالای ابروی راستش
که نیافتاد
اتفاقی که نیافتاد
سنجاقی میان آب های هور
سنجاقی دیگر در انفرادی
فرقت به بیراهه باز می شود
کنار میرود
ردیف به ردیف فصل موهات
از پیشانی
از کاریزهای صورت
Labels: شعر