Thursday, January 10, 2013




اسم این شعر را هرچه می خوانید بخوانید
تنها روی عنوانش خاک و گلایل بریزید
تا مرده شوری که درخیال من است بیاید
در دلم رخت می شستند
سپیدی که مادرم بزرگش کرده بود
داشتم از ریخت می افتادم میان
عزا دارانی که با خاک و خرما مست کرده بودند
تورا داشتم سر می کشیدم، دلم هررری...
مادرم حالا بلندتر
های های بالاتر
به سرم زده بود کافور و
چهار سال آزگارعُق زدم
در خانه ات
توی کاسه توالت.

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home