Tuesday, September 18, 2012

تنهایی




از دو سوی اتاق می رسی
از لابه لای کتاب ها،
مثل صبح از لای کرکره
سر ریز می کنی،
غول پیکر شدی و 
نبض شقیقه هات تند می زند
بلوغ کارغربت است!

چای دم می کنی
زیر ابروانم را بر می داری 
سیگارم را روشن می کنی
حبس می کنمت در ریه هام 
بیرون می زنی از دهانم
از حفره های دماغم
انکار نمی کنم
حاصلخیز است بودن ات.

می روی
شعر می رود
اتاق می رود
درد می رود
دستانم از هر طرف دیواری می شوند.
     

Labels:

Monday, September 17, 2012

تاریکروشنا



  
...گورها ناپدید می شوند

وسعتی سیاه، گود و بی پایان
از این ایوان تا گورستان

آمده بودم رفیق عربم را ببینم که
عصر دیروز خودکشی کرد

دوباره روز

گورها باز می گردند
از آخرین تاریکی
دراز کشیده اند میان سبزی کدر
.در نخستین روشنایی 



جوزپه اونگارتی

Labels:

Sunday, September 16, 2012

دو نیمه


دو نیمه بودیم
بر مزار شاعری جوان،
اندوه از من
کلام از تو
به رسم الخطی از خاور دور.

دو نیمه بودیم 
در راهی که پاییز را نشانه می گرفت،
صدایی از دور 
میانمان می ترکید
ما درسکوت تاول می زدیم
التیام می یافتیم
و خواب های وارونه می دیدیم.

دو نیمه بودیم
برمزار شاعری جوان 
به رگ هایمان دست کشیدیم و
دشنه ای برق انداختیم.

Labels:

Wednesday, September 12, 2012

سمتی از اتاق



روبروی پنجره،
پرده ای تور تکان می خورد در خیالم
ملال منظره.

رجوع می کنم به فکرهات
به نقاشی های "وارهول"،
تصویرت در چند رنگ ردیف می شود جلوی چشم هام،
شبیه پسران فریدونی
با چشمانی بزرگ و ابروانی پی بست،
وزنت را روی یک پا انداخته ای
داری زغال باد می زنی
جرق و جروق زغال ها گوشم را می خاراند.

به اتاق بازمی گردم
می نشینم رو به روی پنجره
در آن سر دنیا
گرفتن زغال ها را تماشا می کنم.

Labels: