Thursday, August 11, 2011

گردو


آن روز
باران قد گردو می بارید.
وقتی رسیدی
درخت گردو شده بودی،

دامنم پر می شد از میوه هایت
و سرم از فکر رفتنت
.
.
.
ترک برمی داشت.

Labels:

1 Comments:

Anonymous vahideh said...

aaaaaali

August 14, 2011 at 11:45 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home